پنجشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۰

ÓÇã Çáíß
ãÇ ÇÒ ãåäÏÓ Úáí �æÑ ã�áÕíã
ãÇ ÇÒ ãåäÏÓ ÌæÇÊí ã�áÕíã
ãÇ ÇÒ .........................

سه‌شنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۰

مواليك
داداش اين روزا بد حاله
بيت:هر كس به طريقي دل ما مي شكند بيگانه جدا دوست جدا مي شكند
بيگانه اگر مي شكند حر�ي نيست از دوست سووال چرا مي شكند
شكست دلمو كسي صدايش نشنيد آري دل مرد بي صدا مي شكند
آي ي ي ي ي ي ي ي ي ي ي
ناز ن�ست داش حالا كه كسي نيست تو خلوت بيابون بخون
يا علي مدد


dashakbar@yahoo.com
اين هم ك�تر پيغوم بر ما

یکشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۰

agar nashod: encodig>>arabic(windows)
رخصت
اين قضيه گمركات مملكت محروسه عجب مشتي نمد ماليه بعد اينكه تذكره مارو مركبي و ت� مال كردند يارو گير داد به چند تا چارقد و آبنباتي كه واسه عيالات وبچه مچه ها آورده بوديم جنس ما چي بود يه جعبه آچار بوكس �رنگي و يه بسته آت و آشغال گ�تم بابا تو روزنومه نوشته الا ماشاالله بندر قضا قورتكي هست اصن ما خودمون بار مياريم ميدوني چه خبره تريلي تير آهن گم ميشه خر با پالونش خورده ميشه قربون قوارت برم من چي يچي بگم گير سه پيج دادي به ما واسه دوتا خروس قندي �رنگي و دوتا چارقد خلاصه نكنه ما آدم اينگليسا شديم ميخوايم تجارت واقتصاد مملكتو به باد بديم اك هي مصبتو شكر الغرض بايد چار چشه خودمونو بپاييم نكنه خايين از آ ب درآييم.
بيت : نه در غربت دلم شاد ونه جايي در وطن داريم
دم همه ماموراي با و�ا گرم خدايا هر كي نالوطيه به بلاي اصغر قاتل دچار شه
با خجا لت :اكبر روسيا