جمعه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۱

سام اليك
تصدوق
آقا بيكاري عجب مرض نالوطيه. اونهم تو شهر خراب شده تهرون. خلاصه حوصله داداش سر ز�ته بود گ�تيم اسبو جدا كنيم يه گشتي تو اين خراب شده بزنيم تو اين روزاي عزا دلمون واشه. ميدوني عزيز اينجا ه�ته اي شيش روز عزاست و گريه و زاري. . خلاصه بگم و خلاصت كنم .تو كمتر از يه ه�ته سه بار تصاد� كرديم كه الحمدولله �قط خسارت مادي داشت . شصت چوق پياده شديم كه �داي سر شمسي. آقا همه جا شده جنگل به مولا.از شما پنهون نباشه دلمون لك زده واسه بيابون رانندگيش جون احمد همدوني از تو اين شهر روم به دي�ال خر تو خر راحتتره به مولا. آخدا يه بار مشتي جور شه از اين �لاكت درآيم.جيگرمون سيا شد.
مطلب:بعضي از خواهرا و آقايون از اراجي� ما تو د�تراشون مينويسند بدون ياد داداش لا عيب اما اگه نگ�تن ماله كيه بنده مسئول آن نخواهم بود.
بيت:اي هيچ براي هيچ در هيچ مپيچ .
مخاصا تيم بدون پشت بارنامه