سام اليك
قابل توجه ØØ³Ù† آقا
دادش اولندش ما مخلص تمام اقا يون Ùˆ همشيره هاي با سواتيم كه شوما هم تو اين قسم جماعتيد. دويممندش ما يه خوده از نوشته جات شوما رو خونديم Ùˆ لازم شد راجب ! بيضه هامون ØÙˆØ§Ø³ جمعي بيشتر داشته باشيم آخه داش اكبر هر شب جمعه Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù…ÙŠÙƒÙ†Ù‡ از اين باب جزم Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø·Ù„Ø¨ ها هستيم . ! خيال نباشه بي سواتيم Ø¢ ما جوون كه بوديم Ø§Ù…ØªØØ§Ù† Ù�ني Ùˆ Ø§Ù…ØªØØ§Ù† تپه رو قاطي باسواتا Ø§Ù…ØªØØ§Ù† داديم ØØ§Ù„ا اÙ�سر زمان شاهي بود دو بار مارو رقوزه كرد خيالي نبود از اون موقع ما پنهون از بچه هاي صنÙ� Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø®ÙˆØ§Ù‡ شديم. البت شوما جاي برادري بخاطر خاطر خواهي شمسي خانوم هم هست كه قنپز اصلاØÙŠ Ù…ÙŠØ¯ÙŠÙ… .سيومندش درسته كه ميگن سن كه رسيد به پنجاه Ù�شار مياد به Ú†Ù† جا مشمول ما نميشه ها . چارمندش .ارباب ما مولاست هر كي هم مث مولاست ما غلومشيم نه تو زبون Ø¢ اگه يه بار رÙ�ت رو چال Ùˆ سالم بر گشت Ùˆ موتورش دورس بود ØØ³Ø§Ø¨Ù‡ والا خيليا خالي بندند كه بعدش رسوا ميشن .بقول اØÙ…د همدوني ديرو زود داره سوخت وسوز هم داره ولي بالاخره جماعت نامرد مال مردم خور بيخود جريمه كن Ùˆ شيتيل بگير اونجاشون پيدا ميشه.
با معذوريت كه روده درازي شد .
غلومتم يه بونكر.
زت زياد
Dash Akbar
یک جاده که ته نداره
جمعه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۱
پنجشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۱
مجددا سام اليك عرض ميشود
ما ميخواستيم مثلا خاطرات س�ر بنويسييم اما اوضاع اينقدر قمر در عقربه كه ديگه باسه آدميزاد دل و دماغ نميمونه بنا بر اين �رمايش پشيمون شديم كه سودي نره.�كرمون مشغول رانندگي بلا نسبت خر تو خر تهرون مونده. هر وقت مجبورن چند روزي تو شهر تهرون موندگار ميشييم از زار و زندگي پشيمون ونه راه جلو داريم نه راه عقب.ما بلاخره ر�تيم بنگاه و پس كرايه و تازه انعام بار رو گر�تيم هر چند خدائيش همچين بركت نره ولي خوب بايد گذران كرد ديگه.. �علن بريم تا قمم سلم و تور غذا رو تموم نكردن.
چاكراتيم